به تارنمای محمد آقایی خوش آمدید

وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى

به تارنمای محمد آقایی خوش آمدید

وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى

غافلگیریه ، دردسریه....

غافلگیریه:

چند روزی به خاطر آموزش توی پادگان شهیدکریمی بیشه کلا مازندران ، نمیتونستم به وبلاگ سر بزنم.وقتی که از آموزش اومدم دوتا پیغام توی صندوق مدیریت دیدم که حسابی غافلگیرم کرد.یکی از دوستام که اهل رامسره و حدود 4 سالی میشه باهم ( مثلاً ) قهریم وبلاگم را پیدا کرده و واسم پیام گذاشته.از همینجا بهش سلام میکنم و روی ماهش را می بوسم.خیییییییلی گلی...


دردسریه:

از دیروز بابام ماموریت نیست و خونه ست.ببینید چه اتفاقاتی واسه من که نیوفتاد:

شماره اول - رفتم توی آشپزخونه ترشی بیارم.هر کاری کردم در شیشه ترشی را نتونستم باز کنم.

بابام میگه دم ورزشکارا پارالمپیکیمون گرم....!!!!!

من:

بابام:


شماره دویم - دیشب خسته بودم وسط هال ولو شدم و خوابم برد.نصف شبی احساس کردم نفسم بالا نمیاد و دارم خفه میشم.جد و آبادم اومد جلوی چشمم.افتادم به سرفه کردن و نفس نفس زدن.قشنگ اینقدر سرفه کردم که بنفش شدم.یواش یواش که راه نفسم باز شد یه نگا بالا سرم کردم دیدم بابام بالاسرم وایساده داره هرهرهر میخنده....!!!!!

همینجوری مات و خواب زده پرسیدم چیه؟؟؟ چی شده؟؟؟؟

با خنده و خیلی ریلکس گفت:هیچی ، رفتم برم دستشویی ندیدمت ، پام رفت رو گردنت.... بخواب بخواب....!!!!!


پاورقی نامه:

یادت نــــرود که یاد تــــــــو در یاد است

آبــــــادی دل بـــــــرای تو آبـــــــاد است

از یاد نبـــــــر دل حقیـــــــرم ای دوست

در این دل من همیشه یادت یاد است

.

.

.

یک گوشه نشسته ام پر از تشویشم

نقاشی چشـــــــمان تو هم در پیشم

زیباتـــــــــر از آنـــــی که تصـــــور بکنم

من جز تــــو به هیچکس نمی اندیشم

معنی عشق و انتظار...


توی زندگیم پستی و بلندی های خیلی خیلی زیادی را دیدم.درسته سن و سال زیادی ندارم.درسته هنوز وسط جوونیم هستم ولی مشکلات و دغدغه های خودم و خانواده ام و تجربه های خاص بخاطر شغلم باعث شده خیلی از تلخی ها و شیرینی های روزگار را یا بچشم یا ببینم.

گاهی وقتا فکر میکنم همه امتحان های خدا را به چشم دیده ام.

گاهی وقتا فکر میکنم کسی به اندازه من توی زندگیش فشار و مشکلات را حس نکرده.

گاهی وقتا فکر میکنم کسی هستم که بیشترین صبر را توی زندگیم دارم.

گاهی وقتا فکر میکنم میتونم خاطرات صبوریم توی زندگی را بنویسم و مردم آینده بخونند.

ولی امروز......

عکسی را دیدم که تمام مشکلاتم را فراموش کردم.

عکسی را دیدم که به احترامش تمام قد ایستادم.

عکسی را دیدم که درس عشق و آزادگی و احساس و تعهد را یکجا بهم یاد داد.


وقتی این عکس را دیدم بغض نفسم را گرفت.نمیدونم چه مدت گریه کردم ولی از امروز هرکسی ازم بپرسه معنی عشق و انتظار چیه بهش میگم به این عکس نگاه کن:

تصویر مادر سه شهید که هنوز بعد از 27 سال هر روز صبح تا غروب دم در خونه منتظر لاله هاش که برگردند.

شادی روح شهدای مفقودالاثر ( جاویدالاثر)  صلوات......



پاورقی نامه:

عشق یعنی یه پلاک ؛ که زده بیرون از دل خاک

عشق یعنی یه شهید ؛ با لبهای بسته سینه چاک

عشق یعنی یه پدر ؛ که شبها بیداره تا سحر

عشق یعنی یه خبر ؛ خبر یه مفقودالاثر